خداوند در قرآن کریم یکی از ادعاهای بیاساس اهل کتاب را نقل میکند و سپس با چهار برهان محکم، به این دو ادعای باطل آنان پاسخ میدهد:
وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ * بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون»[1]
نخست میفرماید: (یهود و نصارى و مشرکان) گفتند خداوند فرزندى براى خود انتخاب کرده است» (وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً)؛ چراکه یهود مى گفت: عُزَیر پسر خداست و نصارى مىگفت: مسیح پسر خداست.[2]
سپس با چهار دلیل، ادعای آنان را رد میکند:
دلیل اول: خدای سبحان از هر عیب و نقصی منزّه است (سبحانه) و چون تولید یا اتخاذ ولد چنانکه خواهد آمد، نشان نقص است، خدای سبّوح از هر نقصی نمیتواند والد باشد یا فرزندی برگزیند. با این توضیح که سبّوح بودن خدا از فرزند تولیدی یا گزینشی را میتوان به چند صورت تصویر کرد:
1. تولید فرزند یا گزینش آن برای کمک گرفتن از وی یا اُنس گرفتن با اوست؛ گزینش فرزند، برای نفع بردن باشد یا انس گرفتن، ناشی از نیازمندی و نشان آن است و اگر موجودی از هر نیازی منزّه بود، فرزندی برنمیگزیند.
2. ولد حقیقی داشتن، یعنی تولید تکوینی در موردی است که موجود قبلی، یعنی والد، با موت و فنا تهدید میشود و ازاینرو برای بقای نوع و حفظ نسل از قانون تولیدمثل و تکثیر نسل استفاده میشود و درباره خدای سبحان اصلاً این امور قابل توهم نیست؛ چه رسد به تحقّق و عینی شدن آن؛ ازاینرو والد شدن و فرزند پروراندن در صقع ربوبی خدای سبحان بههیچوجه راه ندارد.
3. لازم والد بودن، داشتن جسم است؛ چون فرزند از جنس پدر است و خدای سبحان از جسم و مادّه سبّوح و منزّه است.
4. فرزند، حقیقی باشد یا تشریفی، باید شبیه والد یا آخذ باشد تا آن والد یا آخذ، بخشی از کارهای خود را به او واگذارد یا او بخشی از کارهای والد یا آخذ را بر عهده گیرد و بر این اساس، در اتّخاذ');
درباره این سایت